۱۸ اسفند ۱۳۸۶

گفتمان

معابد ذن به شاگردانشان توصیه به گفتمان و بیان احساسات خودشان می‌نمودند.

دو تن شاگردان هر روز در مسیر خرید همدیگر را می دیدند.

شاگرد اول:کجا می‌روی؟

شاگرد دوم:هرکجا که پاهایم مرا ببرند.

با شنیدن این جواب شاگرد اول کمی گیج شد و برای راهنمایی نزد استادش رفت.

استادش گفت فردا صبح که دیدیش، همان سوال را ازش بکن و او هم همان جواب را خواهد داد و تو بگو"گیریم که تو پایی نداشتی آنوقت کجا می‌رفتی؟

صبح روز بعد شاگردان همدیگر را دیدند.

شاگرد اول:کجا می روی؟

شاگرد دوم:هرکجا که باد بوزد.

این پاسخ دوباره شاگرد اول را سرگردان کرد و این ناکامی را نزد استادش برد.

استاد پیشنهاد کرد که از وی بپرس اگر بادی نوزد کجا می‌روی؟

روز بعد برای بار سوم شاگردان همدیگر را ملاقات کردند.

شاگرد اول:کجا می‌روی؟

شاگرد دوم: من دارم می‌روم بازار که سبزیجات بخرم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر