از بچگی همش تو گوشش خوندن که اینکار بدیه، زشته!کار آدمهای بده!
فکر اینکه بخواد ازش لذت ببره که دیگه گناه بزرگیه!
اما بالاخره میاد اون روزی که خوب یا بد، خواسته یا ناخواسته باید انجامش بده.
اونوقت واکنشی که نشون میده چیه؟
با ذلت و سرافکندگی و مظلومیت تن میدهد و صداش در نمیاد.
و یا اینکه میخواد که مظلوم نباشه خوب اونوقت چیکار میکنه
معلومه مثل تمام جامعه که هر خلافی انجام میدهند در مقابل چیزی میگیرن، اینهم میخواد که حقش را بگیره!!
توی ضمیرش حک شده که اینکار بدیه اما خوب فطرتا هم دوست داره که انجامش بده اما خوب داره کار خلاف میکنه باید هزینهاش را بگیره!
اینجاست که عده اندکی مستقیم پول میگیرند ولی خیلیها جور دیگه میخوان معامله را انجام بدهند و آویزون طرف میشوند، اما اصل قضیه یکیه!
اين مسئله كه ميگى از بعد روانشناسى يكى از مسائل پيچيده تربيتيه. نشون داده شده كه بچه هاى خيلى شيطان در بزرگسالى آدمهاى آروم و سر بزيرى هستند. يك تئورى مقبول ميگه چون زياد جلوى اونها گرفته شده و دعواشون كردند، يك چيزى ازشون گرفته شده. در جوامع بسته كه تفكرات دينى يا سنتى جلوى خيلى از تعاملات طبيعى بچه و نوجوان رو با دنياى اطرافش ميگيره ( مثلا تابو بودن جنس مخالف)، رفتار به زعمى بيمار گونه در بزرگسالى فراوان ديده ميشه
پاسخحذف