مکان: وسط ناکجا آباد, صحنه روز خارجی, شهری سوخته و آفت زده و نیمه ویران, مردمی ژنده و گشنه و آواره و ....
ناگهان از میدان قدیمی شهر صدایی بگوش می رسه مردم مستاصل و ناامید خودشون را به میدان می رسونن
یه نفر بالای یه بلندی وایساده و داره چیزهایی را عربده می زنه
جملاتی را که جمعیت متوجه می شوند و تکرار می کنند
آب تو تلمبه است, آب تو تلمبه است
جمعیت کم کم همنوا می شوند
آب تو تلمبه است
بعد یه دفعه جمعیت ساکت میشه
فرد بالای بلندی باز عربده می کشه
آب تو تلمبه است
جمعیت هورا می کشه
آب تو تلمبه است
هورا
گوشت بدون دنبه است
هورا
دیگه کسی به بقیه اش گوش نمی ده
جمعیت داره حرفهای یارو را تکرار می کنه
دقایقی بعد یارو بر دوش جمعیت سوار است و....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر