۱۷ مهر ۱۳۸۸

Privatization

تو زمان نوجوونی و دبیرستان دو نفر از هم مدرسه ای ها بودن که خیلی لاشی و لمپن بودن و عضویت هم داشت توی فلان جا و بهمان جا اما هر کثافت کاری که بگی می کردن، بعد هم می امدند تعریف می کردند یکی از ماجراهای که می گفتند این بود که وقتی می خواستن خانم بازی کنن دو نفری یکی را بلند می کردند می بردند خونه و تا یکی باهاش مشغول بود اون یکی از تو کیف اون بنده خدا پول برمی داشت و در نهایت از همان پول به خودش می دادند یارو هم از همه جا بی خبر خوشحال که بالاخره یه پولی گرفته، می رفت.

حالا چرا یاد این ماجرا  افتادم. نمی دونم، همینطوری.

۲ نظر:

  1. سلام بر کریمسون نایاب . دوست قدیمی اما کم پیدای ما . راجع به این قبیل افراد باید بگم بخشی از دوستان جوانی من هم این مدلی بودن . به شکلی افرادی که اعتماد به نفس ندارن و در عین حال میخوان خودشون رو در جمع زرنگ جا بزنن . اما چون هیچ پخی نیستن میرن سراغ گروههای آسیب پذیری از جامعه (نظیر روسپیان و متکدیان و... )تا از این طریق به قول خودشون به طرف نشسته باشن تا 1- عقده نشستنهای اقویا رو نسبت به خودشون جبران کنن 2- و اینکه عوارض نشستن به یک روسپی تقریبا نزدیک به صفره چون هیچ قانونی از این بینوا در کشور ما حمایت نمیکنه ...
    (خیلی مخلصیم . از عباس خبری نداری ؟ )

    پاسخحذف
  2. سلام رفیق
    خوشحالمون کردی با حضور و کامنتت
    نه، خبری ندارم ولی به شدت دلمون براش تنگ شده

    چاکریم

    پاسخحذف