۲۵ بهمن ۱۳۸۷

!Breath of Change

من نه مصلح اجتماعی هستم و نه چنین قصدی دارم و اینجا تنها با انعکاس برخی رفتارهای اجتمایی یه نق و نقی می کنم اما اینکه اعتقاد داشته باشم دارم حرکت اصلاحی انجام می دم خنده داره. گاهی هم یه کامنتی با دوستان رد و بدل می کنیم جهت دور هم بودن.

و به اینکه این کارها اثری داره یا نه فکر نمی کنم اما مطمئنم که تاثیر منفی نداره!

گرچه اصلا اهل این نیستم که خودم را توضیح بدم اما گاهی خلاصه گویی باعث سردرگمی شنونده و یا حتی سوتفاهم می شه بنابراین حسب الامر دوستان یه  چند خطی اینجا توضیح می دهم

من فکر می کنم و همچنین براساس تجربه ثابت شده که برای رها شدن این دورباطلی که این جامعه درش اسیره, نه تنها نیازی به حرکت و تحولهای انفجاری نیست بلکه معمولا زیانهای فراوانی را همراه خواهد داشت.یک حرکت بطئی و مداوم در سمت درست و به سمت بالا شاید چاره کار باشد در این گونه موارد حرکت اصلاحی باید از پایین به بالا صورت بگیره و نه بصورت اجباری از بالا به پایین و این هم تنها از طریق بهبود رفتار فرهنگی بدست می اید و من فکر می کنم که مردم درک کنند که وظیفه ای در اصلاح دیگران ندارند و بلکه تنها کسی را که باید در بهبودش بکوشند خودشون و رفتار خودشون است.اگر نیاز به تغییر دارند باید به خودشون بپردازند.می دانم که این خیلی سخته بخصوص برای این ملتی که عادت به فرافکنی دارند و همه بالای منبر رفتن را یاد گرفته اند ببینید هر روزه چه تعداد همایش و سمینار و نشست و گردهمایی برای ارائه راهکار برگزار می شه اما دریغ از یه حرکت واقعی در جامعه؛ همش حرف,شو اف و ژست و ادا و اطوار

من یه آزمایش و یا شاید بشه گفت آغاز پیشنهاد می کنم( باز هم تاکید می کنم راه حلهای انفجاری بیشتر از اینکه فایده داشته باشند زیان آور هستند یکبار تن به این سختی حرکت فرهنگی باید داد و یا تا اخر تو باتلاق خودساخته دست و پا زد)

هرکسی که تمایل داره در بهبود جامعه اش سهیم باشه از خودش شروع کنه  و هیچ کاری به دیگران نداشته باشه

یه حرکتی را شروع کنه که نشون بده برای جامعه اش اهمیت قائله و دوست داره که جلو بره مثلا من یه چیزی پیشنهاد می کنم سعی کنید دیگه تو خیابون آشغال نریزید ویا همچین چیزی؛ یه چیزی که نشون بده کمی از اون خودخواهی فاصله گرفته اید

شما را نمی دونم اما برای من اون فردی که دارم باهاش تو خیابون راه می رم و تمام فلاسفه و جامعه شناسان را برای من دراز کرده روشون غلت می زنه بعد آدامس که می خوره کاغذش را بی ملاحظه می اندازه زمین یا قوطی نوشابه را توی جوی آب پرت می کنه هیچ ارزشی نداره.

فکر نکنید خوب این چه ربطی به بهبود جامعه داره؟ شما وقتی آشغال می ریزید  در واقع محیط را آلوده می کنید و محیط را برای رشد آدمهای سالم نامناسبتر و برای پرورش موش بهتر می کنید,کم کم موشها زیادتر می شوندو ....

حالا این را می تونید تعمیم به خیلی مسایل دیگه هم بدهید

برای خود من پیش آمده که با کسی دارم راه می رویم و وقتی چیزی می خوریم و آشغالی دارد , وقتی که من راه هم را کج کرده ام و یا آن را توی دستم نگه داشتم تا به سطل زباله برسم , اونوقت اون هم سعی کرده که دیگه زباله اش را تو خیابون نریزه. هیچوقت به کسی نگفتم که توی خبابون اشعال بریز یا نریز من کار خودم را میکنم اون اگر خودش شعور داشته باشه می فهمه

اما حالا بحث سر این می شه گیرایی همه که یک سطح نیست , درسته, اما کسانی که ادعا دارند که از سطح متوسط جامعه بالاترن ولی  همین نکات ساده ولی مهم زندگی اجتماعی را رعایت نمی کنند نباید به عنوان الگو معرفی بشوند... این بحث خیلی طولانیه و جاش اینجا نیست

حالا اینرا آزمایش کنید ببنید چقدر براتون زحمت داره؟! اگر برای یکی دو هفته انجام بدید دیگه نه تنها زحمتی نداره بلکه به عادت خوب تبدیل شده!

اگر هم حتی یه همچنین رفتار ساده اجتماعی براتون غیرممکنه ویا بی اهمیته! برید کنار بزارید باد بیاد!

.

.

.

.

.

از الان دارم می شنوم ؛ واکنش روتین ایرانی ها , بابا چرت می گی یعنی الان من تو خیابون آشغال نریزم فردا مملکت درست می شه , نون ارزون می شه؟مرغ ارزون می شه!؟  اینجاست که این به ذهن آدم میاد

۴ نظر:

  1. درود
    با شما در زمینه لزوم پرداختن به خود کاملا موافقم . شیوه عمل شمااز نقطه نظر روانشناسی کاملا درسته چون تجربه نشون داده افراد در مقابل موعظه و نصیحت سرسختی و مقاومت از خود نشان میدهند . البته دایره بحث وسیع تر از اینه و به نظرم باید به این مسئله گسترده تر پرداخته بشه . ببین مثلا رعایت قانون در بین ما ایرانیها ضعیفه اما صرف تلاش فردی نیز کارساز نیست . به عبارتی ما بایستی با کار تشکیلاتی ارزشهای نوین رو در خودمان نهادینه کنیم . مثلا در همین مبحث زباله و محیط زیست که شما به آن اشاره کردی اگر افراد در چهارچوب یک ان جی او فعالیت کنند چقدر مثمر ثمرخواهد بود تا به شکل فردی !
    یک ذغال روشن رو یک گوشه بگذار بعد از مدت کوتاهی خاموش میشه اما اگه یک ذغال خاموش کنارش قرار بدی هم ذغال خاموش رو روشن میکنه هر دو تا زمان خاکستر شدن روشن میمانند ( به قول معروف راه به رفیق نماز به جماعت )
    خلاصه اینکه به عقیده من افراد معتقد به آرمانها و ارزشهای مشترک باید متشکل شوند تا ناخودآگاه معیوب تاریخی ما در یک پروسه زمانبر اپتیمایز شود !!

    پاسخحذف
  2. سلام. مرسی کریمسون جان. شاید یک پستی در این باره نوشتم. ولی خلاصه اینکه آن چه که می گی صد در صد درسته ولی بخشی از نسخه است تمام نسخه نیست. وگرنه در درست بودنش سر سوزنی تردید نیست. ممنون از لطفت که زحمت کشیدی و نوشتی.

    پاسخحذف
  3. فیضیه عزیز
    درسته اگر تشکل ایجاد بشه بهتره و موثرتره
    اما یادت باشه تشکلی که ذهنیتشون هنوز منسجم و پخته نباشه به نابودی خودش واعضاش می انجامه
    نمونه دلخراشش اون یک میلیون امضا بود.

    عرفان جونم
    درسته! من نسخه ای نپیچیدم تنها یه پیشنهاد دادم که شاید نقطه ای از نسخه طولانی باشد که منظور نظر توست

    پاسخحذف
  4. من كاملا با اين گفته ها موافقم! تاوقتى كه ما نتونيم تو يك بانك مثل يك انسان نرمال قرن بيست و يكمى رفتار كنيم!!! يا مجبوريم بين بد و بد تر انتخاب كنيم يا اينكه سلحشورانه دماغ به رايحه خوش خدمت بسپريم!!! ;)

    پاسخحذف