بازاریابی و فروش

صبح اول وقت می رسی سرکار و اولین کار کامپیوتر را روشن می کنی که ایمیلها را بخونی ولی ایمیلی نرسیده!! این نشون می ده که یک ایرادی وجود داره چون تو این روز هفته باید میل باکست پر باشه.

وب میل را چک میکنی بلکه شاید ایراد از سرور داخلی باشه اما اونجا هم چیزی نیست.یعنی چی یعنی می شه کسی چیزی نفرستاده باشه!

یه سری به میل شخصی می زنی یک ایمیل را میبینی که به میل کاری بوده و به میل شخصیت کپی شده متوجه می شی که پس ایمیل فرستاده شده اما نرسیده!

منتظر می شی تا اشکان، نفر آی تی، بیاد، جای تعجبه چون بر خلاف سال گذشته که هر روز یه ایرادی تو شبکه , سرور و اینترنت و اینها بود از روزی که اشکان امده کم کم مشکلات برطرف شده و با وجود اینکه اشکان بیشتر کارش شبکه است اما با کمک من و تعهد خودش میل سرورهای داخلی و سی پانل اینا را هم ردیف کرده؛ بچه مثبت و مودب و کاری است.

از راه می رسه و مشکل را بهش می گم میره که ببینه مشکل چیه؛

جایی که من کار میکنم یه شرکت دیگه هم هست با مالکیت واحد ولی خوب زمینه کاری فرق می کنه و با اینکه شبکه ها به هم متصل است میل سرور واینها متفاوت است من روی اون دومین هم یه اکانت دارم ساعتی بعد یه ایمیل به اون اکانت وارد میشه که موقعیت را جالبتر می کنه.

خوب مشکل داره گره دار میشه اشکان هم داره هی بالا پایین میره حتی به شرکتی هم که فضا و دومین را گرفته زنگ می زنه و اونها می گن مشکل از ما نیست.

دیگه نزدیک ظهر شده و با توجه به ساعت کاری شرکتهای اونوری، باید سیل ایمیلها شروع بشه اما ما هنوز مشکل دریافت داریم.

میرم سراغ اشکان، کلافه داره با سرور ور میره ببین مشکل چیه!

بهش میگم یه سوال، به اینها زنگ زدی چی گفتن، سرش را تکان داد و گفت گفتن که مشکلی از ما نیست از خودتونه!

می گم یعنی چی ما که دیشب نبودیم مشکل از ما نمی تونه باشه، اوه یه لحظه صبر کن، ببینم اشکان تو فضای اون یکی شرکت را افزایش دادی ولی مال ما را افزایش ندادی؛ برمی گرده و سعی می کنه لحنش مناسب باشه چون بارها من کمکش کردم و بهش ثابت شده که الکی حرف نمیزنم، میگه نه بابا مال اون نیست الان  روی این سرور ما کمتر از نصف فضا را هم استفاده نکردیم.

می گم خوب اشکالی نداره اما این را هم امتحان کن تو کارت شتاب داری انلاین فضا را دو برابر کن، با بی میلی میره کارتش را میاره من هم میرم سراغ کارم

نیم ساعت بعد با هیجان میاد تو اتاقم, میگه بابا تو عجب ابلیسی هستی تو از کجا فهمیدی؟

گفتم بابا من می شناسم ایرانی ها را!

گفت اخه یارو گفت ایراد از ما نیست که ولی به محض اینکه فضا را دو برابر کردم درست شد.

گفتم می دونی ایرانی ها معمولا چیزی را بهت نمی فروشن, بلکه فروش می کنن! اینها دیدن تو اون یکی را افزایش دادی اینرا ندادی خواستن اینطور ماست خورت را بگیرن که برای این هم انجام بدی؛

گفت یعنی همش برای چند هزار تومان, من حاضر بودم از جیب خودم ده برابر بهشون بدم اینقدر برام مشکل درست نکنن

گفتم خوب دیگه اینجاس که داستان اون تعیین رییس تو بدن یاداوری میشه؛ وقتی داری زور گیری می کنه نمیتونه بیاد علنن بگه, اینطوری تو را گیر میاندازه و گرنه اگر فضات پر شده بود که باید ایمیل اخطار می داد و از این حرفها.

می خنده و در حالی که از اتاق می ره بیرون می گه؛ خوب بود که می شناختمت و گرنه به فکر خودم نمی رسید هر کسی دیگه هم می گفت گوش نمی کردم.

من هم برمی گردم به سمت کامپیوتر تا ده ها ایمیلی که داره میاد بخونم و جواب بدهم امیدوارم این روش بازایابی و فروش ایرانی باعث نشده باشه ایمیل گم شده باشه و از جهتی هم خوب شد که اشکان آدم زیادی خوش بینی نیست وگرنه معلوم نبود تا کی باید صبر می کردیم تا متوجه بشه ایراد از کجاست.