۱۵ شهریور ۱۳۸۸

پوپولیسترین

Aحالت اول:

به تصویر مقابل نگاه کنید، یک چهارراه معمولی است که برای اغلب افراد آشناست در این جا تنها مسیر حرکتی دو سمت روبرو که باهم دیگه چراغشون سبز می شه(حروف قرمز) کشیده شده؛هرکدام از اتومبیلهای در هر لاین می تونه به هرسمتی که بخواد ادامه مسیر بدهد و ملاحظه می کنید که چقدر تلاقی مسیر ممکن است اتفاق بیافتد، حتما در عمل نیز با این مشکل مواجه شده اید و در واقع شاید بیش از نیمی از زمان چراغ سبز در این تلاقی ها تلف می شود .

حالت دوم:

B به تصویر دوم نگاه کنید یک چهارراه بازهم تقریبا معمولی با ساختار هندسی متناسب است، به علت شکل هندسی و جدول بندی ها و چهار زمانه بودن چراغ راننده ها قبل از چهار راه باید مسیر حرکت خود را انتخاب کنند و در عمل در هنگام سبز شدن چراغ برای هر مسیر(حروف همرنگ) هیچگونه تلاقی اتفاق نمی افتد و بیشترین استفاده از زمان چراغ انجام می شود.

خوب حالا به زوایای دیگر نیز نگاهی بیاندازیم

حالت اول:این چهارراه داری چراغ دو زمانه است یعنی یک بار برای حروف قرمز دو مسیر روبرو و یکبار برای حروف آبی؛ به ظاهر مدت چراغ قرمز کوتاه خواهد بود اما به علت تلاقی ها و اصطکاک ها استفاده بهینه از زمان نمی شود و احتمال تصادف نیز بسیار زیاد است و به همین علت هم استرس بسیار زیادی به راننده ها وارد می شودو اغلب هم دیده می شود که بخاطر نوع رانندگی و غیره به یکدیگر فحاشی می کنند؛ در این مدل بایستی یک پلیس هم سر چهارراه باشد تا کمک کند راه باز شود و یا جریمه کند و غیره. شاید برای همین باشد که راننده های ایرانی به شدت از چراغ قرمز متنفر هستند و حرکت در ترافیک سنگین را به مسیر دیگری که چراغ دارد را ترجیح می دهند.

حالت دوم:در این حالت چراغ چهار زمانه است و اندکی طولانی تر (دو زمان برای هر سمت) لیکن بعلت روان بودن حرکت در عمل شاید سه یا چهار برابر چهار راه اول اتومبیلها بتوانند از چراغ عبورکنند, و به همین خاطر زمان کمتری از راننده تلف می شود و همچنین استرس کمتری به وی وارد می شود.اما مهمترین عامل در استفاده بهینه از چهارراه دوم آشنایی و رعایت اصول آن است .در عمل خود شکل هندسی خیابان راننده ها را به بهتر رانندگی کردن و رعایت قوانین هدایت می کند وگرنه همین روند چهار راه دوم نیز در چهار راه اول تا حدی امکان پذیر است به شرطی که هر راننده صد در صد به حدود و قوانین پای بند باشد که تنها یک ایده آل است

پس چاره در واقع تعیین مسیر به سمت رعایت قوانین است بدون اینکه محدودیت عمده ای ایجاد شود، مثلا خیابانی یک طرفه بشود و یا بن بست شود و از این دست.

اما در جوامع مختلف بسته به پیشنه فرهنگی و اجتماعی تن دادن به چارچوب ها به راحتی صورت نمی پذیرد و یا بهتر است بگویم به چارچوب های علنی با انتخاب خود تن نمی دهند تا اینکه مجبور شوند به محدودیت های بسیار شدیدتری تن دهند.

در جوامع پوپولیستی در ظاهر به عامه مردم آزادی اجتماعی زیادی داده می شود اما در واقع با این آزادی بیش از حد مردم در بسیاری امور در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند و جامعه دچار اصطکاکهای زیادی در تمامی سطوح می گردد.

بگذارید چند مثال از دنیای واقعی و مجازی بزنم

در ایران که در این دهه های اخیر که نمونه شدیدی از جامعه پوپولیستی به معنی عوام فریبانه آن است (علت آن هم بسیاری به فرهنگ بازاری و کاسبکارانه غالب بر جامعه می توان نسبت داد) تقریبا از نظر اجتماعی شما هر کاری می توانید انجام دهید و هیچ قانون و چارچوب عملی وجود ندارد، به روابط در خیابان و محله و آپارتمان و رانندگی نگاه کنید.

مثلا شما می توانید تا ساعتی بعد از نیمه شب تو آپارتمان هر سرو صدایی بکنید و اگر  مورد خوشگذورنی نباشد پلیس به شکایت همسایه ها رسیدگی نمی کند و در نتیجه همسایه ها باهم تقابل پیدا می کند که بسته به روحیه طرفین عمق قضیه تعیین می شود که گاهی به قتل هم می انجامد.

شما می توانید کنار خیابون هر کاسبی انجام دهید ، دست فروشی، پخت و پز، فال گیری، صافکاری و نقاشی….. و باز هم کسی به شما کاری ندارد و حتی اگر مزاحم آسایش مردم هم باشید منجر به درگیری خواهد شد

خوب این موارد را می توان تا سالها مثال زد مواردی که ملت به خیال خود از بی نظمی موجود در حال سواستفاده هستند؛ معماری و بساز بفروشی که برای صرفه جویی اندک در هزینه مصالحش را در خیابان می ریزد و مزاحم رفت و آمد مردم در کوچه می شود خودش در طول روز شاید بارها و بارها در راه بندان معماران دیگر گیر کند. راننده ای که با زرنگی از منتی الیه سمت راست گردش به چپ میکند و راه دیگران را بند می آورد خودش شاید روزی ده ها بار در ترافیک ناشی از زرنگ بازی دیگر همشهریان گیر کند

اما کلا متولین امور با این کار چندین تیر را با یک نشان زده اند با اینکه مردم همیشه ناراضی هستند و عذاب می کشند اما به خاطر اون سواستفاده های اندکی به خیال خود انجام می دهند با سیستم تقابل جدی نشان نمی دهند و کلا مردمی که شعور و فرهنگ اجتماعی و قابلیت سازگاری کمتری با جوامع و تمدن داشته باشند با اینگونه سیستم ها راحت تر خواهند بود. و از طرفی شما همیشه از قانونهای نوشته و غیر عملی تخطی کرده ای و سیستم هرگاه که نیاز بداند برای شما آنرا اجرا خواهد کرد بدون که دستت به جایی بند باشد.

اوه راستی گفتم مثال دنیای مجازی هم می زنم!

خوب در دنیای مجازی یکی از بزرگترین و محبوبترین سایت شبکه های اجتماعی ایرانی ؛ مثال بارزی از این سیستم را دارد. سایتی که هنوز که هنوز است در قیاس با شبکه های مشابه با کمترین چارچوب عملی در حال کار است و کاربران زیادی دارد و همگی هم در حال تخلف کردن و گزارش تخلف رد کردن هستن و همگی هم از روند سایت شاکی هستند ولی کسی اعتراض جدی بروز نمی دهد. متولیان سایت هم واکنشی صورت نمی دهند تنها هنگامی که فعالیت کاربری به مذاقشون خوش نیاید قانون را اجرا می کنند.بجای بهبود سیستم تنها از روش بگیر و ببند که خاص سیستمهای دیکتاتوری پوپولیستی است استفاده می کنند.

در صورتیکه مدتهاس این مشکل در خیلی از شبکه های اجتماعی حل شده و با نوشتن کد امکان بسیاری از تخلفها از کاربران سلب گردیده است درست مانند شکل هندسی مسیرهای ترافیکی که جلوی بسیاری از تخلفات رانندگی را می گیرد. اما این سایت بعلت سیاستهای نامعلوم ( و یا درواقع معلوم عوام فریبانه) از این امکان استفاده نمی کند و یا حداقل به شکل بهینه دست به این کار نزده است. اما به نظر من علت محبوبتش همین است چرا که با اینکه این سایت اغلب دچار مشکلات فنی است و بسیاری  از اوقات کند و غیرقابل دسترس است از رقیب دیگرش که بسیاری از این چارچوب ها را در قالب اتوماتیک اجرا می کند،بسیار پر بیننده تر است. چرا که خود کاربران این سیستم هرج و مرج، بلبشو، رفیق بازی، محفل بازی و چونه زنی و اینها را لذت می برند.دقت کنید هرچقدر که سایتی محدودیت های این چنینی بیشتری داشته باشد اینگونه کاربران کمتر تمایلی به استفاده از آن دارند.

در بسیاری از نقاط دنبا در شهرهای بزرگ و پرجمعیت محدودیت ترافیکی اجرا می شود و مردم نیز به عادت کرده اند و اخیرا نیز که کنترل آن با دوربین و سنسورهای الکترونیکی است اما در مملکت ما هنوز بعد از سالیان دراز که محدوده ترافیک اجرا می شود هر روزه رانندگانی را می بینید که در مبادی ورودی طرح در حال چونه زدن با پلیس هستن.چون همیشه نه , به معنی جواب منفی نیست و آری نیز هماره به معنای پاسخ مثبت نیست. همین سیستم منطق فازی است که ایرانی ها عاشق آن هست، “حالا می ریم شاید شد”.

برگردیم به مثال اینترنتی، در برخی از سایتهای وب دو که کاربران به مشارکتهایی مانندی رای دادن و کامنت دادن و لینک دادن می پردازند. تعدد بسیار هریک از فعالیت ها از سوی یک کاربر خلاف روح اون سایتهاست و اغلب باعت آزار دیگر کاربران می گرددو متولیان تلاش می کنند تا بصورتی که دافعه زیادی نداشته باشد جلوی این حرکت را بگیرند برای همین در اغلب مواد کدی نوشته می شود تا جلوی تعدد ارسال رای, کامنت، لینک … را در فاصله زمانی مشخص گرفته شود.جای چونه زنی هم در موارد تخلف وجود ندارد بعنوان مثال در مواردی کد نمی تواند جلوی تخلف را بگیرد می تواند تذکر دهد؛ در وبسایتی به محض اینکه شما کامنتی را با فاصله زمانی کوتاه جای دیگر کپی کنید بطور اتوماتیک پیغامی دریافت می کند که شما یک بار از سه بار تذکر عدم اسپمینگ کامنت را دریافت کردید بعد از سومین بار اکانت شما مسدود می گردد. کسی هم نیست که شما باهاش چانه بزنید.اما در این وبسایت محبوب داستان ما اول می گذارند شما تخلف کنید بعد اگر دیدن که باهاتون حال نمی کنند میان اکانتتون را میبندند تازه اگر جز همشهری ها یا رفقا باشید بعد یکاریش می کنند.خلاصه هیچ چیز معلوم و مطلق نیست هرچیزی ممکنه است.

شاید برای مردم و یا کاربران اینکه مدام بهشون تذکر داده بشه و با محدودیت روبرو شوند زیاد خوشایند نباشد( که البته این برای افراد ناراحت و با عدم قابلیت سازگاری با محیط بیشتر پیش می آید) اما تفاوت جوامع قانونمند دموکرات با دیکتاتوری پوپولیستی همین است. در اولی زیرساخت و بستری فراهم می کنند تا افراد را در مسیر صحیح نگه دارد و افراد زندگی بهتری داشته باشند هر چند اقلیتی ناراضی باشند. اما در جوامع دیکتاتوری که اصل بر حفظ نظام است افراد را در ظاهر به حال خود رها می کنند و تا هرگونه که می خواهند حرکت کنند و چه بسا تقابلهای شدیدی هم باهم داشته باشند ولی در همین حال نظارت شدیدی بر کاربران و افراد اعمال می شود و به محض عبور از خط قرمز سیستم به شدیدترین وضع با وی برخورد می گردد.

به هرحال از این مثال ها زیاد است اما کلا در جوامعی که افراد تن به اندک محدودیتهای تسهیل کننده روند جامعه ندهند؛ ناچار تن به رفتارهای دیکتاتوری خواهند داد.

دموکراسی خواهی با این گونه منشهای پوپولیست گرایانه منافات کامل دارد و هرگز جامعه ای از دل پوپولیسم به آزادی و دموکراسی نرسیده است، هر چقدر هم که هزینه بدهد.

 

۸ نظر:

  1. Wow

    خودت به خوبی نوشتی، تصویر اول و تصویر دوم هیچ تفاوتی باهم ندارند. (همین روند چهار راه دوم نیز در چهار راه اول تا حدی امکان پذیر است)
    تنها خط سفیدی که برای جدا کردن لاین سوم (منتها علیه سمت چپ) از بقیه خیابان با رنگ بر روی زمین کشیده شده، جای خود را به یک آیلند داده.
    اگه یادت باشه وقتی می‌خواستیم دوچرخه سواری یاد بگیریم، کنار چرخ عقب دوچرخه‌مون دوتا چرخ کوچیک اضافه می‌کردن و یواش یواش اونها رو بالا و بالاتر می‌بردند تا جایی که وجوشون دیگه هیچ نقش مفیدی غیر از نقش روانی ایفا نمی‌کرد. این آیلند هم مثل همون چرخ‌هاست، یعنی اگر بهشون عادت کنیم یواش یواش میشه کوتاه و کوتاه‌ترش کرد و نهایتاً به همون تصویر اول برسیم.

    در مورد اون مثال مجازی‌ات هم به دوتا مشکل دیگه اشاره کنم، مدیریت پوپولیست هیچوقت حاضر نمیشه اشتباهش رو بپذیره، حتی اگر عدم پذیرش این اشتباه منجر به مسائلی براش هم بشه، حتی در موارد بسیاری برای فرار از این عدم پذیرش اشتباه، اشتباهات بیشتری هم انجام میده.
    نکته دیگه اینکه مدیر درکی از قوانین نداره، (این حرف رو میشه به حاکم هم تعمیم داد) مدیر فکر می‌کنه که قوانین برای کنترل کاربران هستش و اینو فراموش می‌کنه که بخش قابل توجهی از قوانین برای کنترل مدیران و حاکمان (برای جلوگیری از سوءاستفاده از قدرت) تدوین شده. مثلاً وقتی در قانون صحبت از غیرقانونی بودن استراق سمع و بازرسی نامه‌های خصوصی و تفتیش عقاید میشه، این مواد بیش از همه حاکمان رو هدف گرفته که توانایی استراق سمع یا تفتیش عقاید رو در اختیار دارند. در نهایت در این فضای اجتماعی مجازی مدیر بیش از اینکه مدیر باشه تبدیل به مامور اجرای احکام میشه.

    با پاراگراف نتیجه‌گیری‌ات هم بسیار زیاد موافق هستم. به خصوص تاکید جمله آخر، هزینه دادن و مقدار این هزینه تضمین کننده‌ی هیچ چیز نیست.

    پاسخحذف
  2. ورتی جون
    رفیق،مرسی از نظرت مثل همیشه دقیق و موشکافانه

    دو نکته:
    یک: در مورد حذف اون رفوژ یا آیلند باید بگم شاید خیلی عملی نباشه چون همیشه کسانی هستند که تازه رانندگی یاد گرفته اند و یا خیلی سر به راه نیستند به هر حال جامعه برای نظم باید هزینه های از قبیل این رفوژ ها بپردازد.
    دو:وقتی جامعه عادت نکنه که تن به همین قوانین کوچک بدهد و در این هرج و مرج در هر دعوایی مجبور می شود که برای حل کدخدامنشی موضوع به سمت مدیریت یا حاکم برود و کم کم مدیریت/حاکم امر بهش مشتبه می گردد و تصمیماتی می گیرد که در واقع خارج از محدوده کاری اش است و ناقص حریم افراد می باشد و افراد نیز که امید به احقاق حق خود دارند ناچار تن به رفتارهای دیکتاتور مابانه مدیریت بدهند.

    در مورد پذیرش اشتباه هم کاملا درست گفتی، مدیریت پوپولیستی هرگز اشتباه خودش را نمی پذیرد مبادا که در نظر عامه مردم خدشه ای به وجهه خداگونه خودش وارد شود. تا بتواند همچنان برای سرنوشت افراد تصمیم گیری کند.

    ارادت

    پاسخحذف
  3. مرسی از پاسخت، یک نکته در مورد مدیر که دیشب یادم رفت و جالبه که توهم به اون بُعد فکر کردی اینه که:

    علت دیگه‌ای که باعث میشه مدیر از استفاده از شیوه‌های کنترل اتوماتیک سرباز بزنه، اینه که سیستم بگیر و ببند و چونه زدن و در موارد زیادی مورد چابلوسی قرار گرفتن رو دوست داره به این خاطر که اینجا رو محل اعمال مدیریت، قدرت و حضور خودش می‌دونه و فکر می‌کنه اگر این مسئولیت‌ها رو به سیستم‌های خودکار بسپاره کلاً ماهیت وجودی‌ش زیرسوال رفته.

    پاسخحذف
  4. واقعا عالی بود... تحلیل بسیار دقیق و موشکافانه... همینطور ادامه ی بحث در کامنت ها...

    آیا همه ی اینها ناشی از این نیست که جامعه ی ما تنها جامه ای مندرس از مفاهیم مدنی جدید به تن دارد... و آن زیر همان بدن ناهنجار ارباب-رعیتی است که هنوز نفس می کشد؟

    روشنفکران ما هم خیلی هایشان از تفکر تحلیلی عاجزند و همان بدنه را تقویت می کنند... متاسفانه...

    باز هم ممنون که افکارتان را با ما شریک می شوید...
    باشید همیشه

    پاسخحذف
  5. ورتی جون

    البته اینکه مدیر ممکنه از چونه زدن و چاپلوسی خوشش بیاد درسته اما در اینگونه سیستم ها هدف مدیر بهینه کردن و روان کردن سیستم نیست بلکه هدفش تنها کنترل کردن است بنا به سلیقه و منافع شخصی و گروهی در نتیجه چارچوب مشخص دست آنها را در اعمال سلیقه می بندد برای همین همیشه از چارچوب گریزان است و در واقع چنانچه گفته می شه، قانون را تنها برای محدود کردن رعایا می نویسن، و کدخدا همیشه فراقانونی عمل می کنه

    انسان عزیز
    مرسی از نظراتت و باید بگم درست تشخیص داده اید این تن، رنجور از زخمها و بیماری های مزمن ارباب رعیتی و کاسبکارانه است و سنن مذهبی-بازاری مثل خوره تمام داشته های فرهنگهای ایرانی را از بین برده است.

    پاسخحذف
  6. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  7. نوشته ی خوب و مناسبی بود. به عبارت دیگر در کشورهایی که بیشترین آزادی فردی وجود داره، بیشترین قاطعیت در اجرای قانون هم هست و برعکس.
    من وقتی با یک وسیله ی نقلیه وارد خیابون ها می شوم فقط زجر می کشم. مردمی که حاضر نیستند برای چند ثانیه پشت چراغ قرمز بایستند واقعاً دیدنیه. بعضی وقت ها کسی که خلاف قانون عمل کرده طلبکار هم میشه و دست پیش میگیره. در کشورهای پیشرفته چه اتفاقی افتاده که مردم به چنین فرهنگی دست پیدا کردند؟ آیا این رفتار و فرهنگ رعایت قانون از بالا به پایین بوده یا از پایین به بالا؟

    پاسخحذف
  8. سعید جان
    مرسی از نظرت
    فکر کنم فرهنگ سازی نیاز به ثبات و اندکی دلسوزی و میهن پرستی داره که در این قرون اخیر در این مملکت نایاب بوده است و یا بهتره بگیم تحمل نمی شده است(از داخل و خارج)

    پاسخحذف